نصیحت گوش کن جانا! که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را
درآمد
خردورزی و دانش‌آموزی، سبب تعالی روح و تكامل اندیشه آدمی بوه و او را به تكاپوی خیرخواهانه در زندگی فردی و جمعی وا‌ می‌دارد. اما با این همه نمی‌توان خود و دیگران را از موعظه‌های روحانی و اخلافی بی‌نیاز دانست. زیرا بیداری دل و تحرك وجدان انسانی، آن گاه امكان پذیر است كه همواره در سایه سار پندهای حكمت‌آمیز باشد. در حقیقت، موعظه‌ها، عصاره‌های جانِ راه یافته به كمال و جمال هستی است. كوتاهی سخن‌های پیر دانا و سالك منزل‌های عشق و عرفان از بلندی نظرگاه عارفانه و انسان دوستانه‌ای حكایت دارد كه خیر و شر و فرجام‌ها را در روشنی می‌نمایاند. هر كلمه قصاری كه به گوش جان شنفته و پذیرا می‌شویم، شمار بسیاری از فاصله‌هایی را كه با روشنای فضیلت و كرامت انسانی داریم، از میان بر‌می‌دارد.
همان گونه كه گفت و گوهای فكری و علمی، سهم به سزایی در تكامل عقلانی و اجتماعی انسان‌ها دارد؛ بی‌گمان جست و جوهای عرفانی و اخلاقی در خلوت‌ها سكوت‌های صاحبدلان وارسته، بر حیات و عینیت جامعه بشری تأثیر می‌گذارد. چه بسا به مدد كلمه‌ای و اشارتی بتوان راه نجات را فراچنگ خویش آورد در حالیكه رساله‌ای و عبارتی، روشن بینی آدمی را سلب كند. از این رو می‌نگریم كه در ادیان و مكاتب اخلاقی و ادبیات انسانی همواره پاره‌ای از اشاره‌ها و نظاره‌ها در قالب پندها و نقد حال‌ها ارائه شده است. در قرآن كریم و گفتار حكیمانه پیامبر اسلام و علی بن ابی طالب(ع) و ابوذر غفاری به موعظه‌های سازنده‌ای برمی‌خوریم كه هر یك در خور تأمل و تبعیت است. عرفای بزرگوار ایران و اسلام، گنجینه سرشاری از اندرزهای معنوی را در عرصه شعر و هنر، به یادگار نهاده‌اند كه می‌توان از آن به بستر زاینده‌ای برای بازیافتن هویت انسانی تعبیر نمود.
گفتنی است كه حافظ به رغم پند ستیزی‌اش در عین حال واعظ هم می‌شود
و دوستان را از وعظ خویش بهره مند می‌سازد. چند و چون وعظ حافظ، هم در قالب‌ها متمایز از وعظ رسمی و ریا آلود شهر است و هم در آموزه‌ها و خصلت‌ها. لسان‌الغیب در كرسی وعظ، افزون بر ارائه اخلاق و ایمان هدایت گرانه بود و نمود احوال صوفی و شیخ و فقیه و محتسب را نقد می‌زند و درست و نادرست را گوشزد می‌كند. بدین‌سان حافظ را باید واعظی دلیر و معترض و دردآشنا خواند كه پیامبروار بر انبوه سیاهی پنهان و آشكار می‌تازد و حدیث عشق و حقیقت را می‌پراكند.
دو نصیحت كنمت! بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ! و به ره عیب مپوی
مبوس جز لب ساقی و جام می، حافظ!
كه دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
سماط دهر دون‌پرور، ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز، ای دل! بشو از تلخ و از شورش
مباش در پی آزار! و هر چه خواهی كن
كه در شریعت ما غیر ازین گناهی نیست
امام خمینی(ره)، هیچ گاه دوستداران بیداری دل و معراج روحانی را از روشن‌بین‌اش بی‌نصیب نمی‌ساخت و گه گاه به شعر و نثر رهنمودهای عرفانی و اخلاقی‌اش را ارزانی سلوكِ شیفته‌گانِ دوست می‌داشت.
فاطی! به سوی دوست سفر باید كرد
از خویشتن خویش گذر باید كرد
هر معرفتی كه بوی هستی تو داد
دیوی است به ره! از آن حذر باید كرد
عاشق نشدی اگر كه نامی داردی
دیوانه نه‌ای اگر پیامی داری
مستی نچشیده‌ای اگر هوش تو راست
ما را بنواز تا كه جامی داری